آمریکا از تماشاچیان ایران تشکر کرد
محمدعلی مومنی
مسئولیت ژولیدگی بهعهده
استاد سلمانی است!
در این بقایای سال ۹۵ و درحالیکه از روزگار میمون به سمت مرغ و خروس میرویم، بیایید همه با هم عادت زشت و ضایع عیدی گرفتن زوری را ترک کنیم!
البته شاید ندانید، ولی این هم یکجور زورگیری است که چون طرف حال ندارد اعتراض کند، به خوبی و خوشی تقدیم میشود!
حتی بچهها هم از عیدی گرفتن زوری منع میشوند. پدر و مادر با لب گزیدن و چشم ورقلمبیدن، به بچه میفهمانند که «دارم برات!»
بنابراین نکنید این کارها را…
عیدی گرفتن کاسبها از دوره ارباب – رعیتی رویمان مانده و ولکن نیست. مشروطه و انقلاب و انفجار اطلاعات و دهکده جهانی شد، ولی ما گیر دادهایم به عادتهای ارباب – رعیتی.
ارباب که میآمد در سلمانی مینشست، شاگرد سلمانی از او عیدی میگرفت. ولی حالا استاد و شاگرد سلمانی هر دو خودشان ارباب شدهاند. رواست که من نویسنده به ایشان که شب عید حسابی پول پارو میکند، عیدی بدهم؟!
شنوندگان عزیز! اگر زورتان میآید عیدی بدهید، با سر نتراشیده نوروز را بگذرانید و اعلام کنید «مسئولیت هرگونه بیریختی و ژولیدگی بهعهده استاد سلمانی است!»
دل دلواپسان را هان، بهدست آر!
قبلا هر نهاد و هر تشکیلات کار مطالعاتی و تحقیقاتی میکرد، حتما یک نسخه از نتیجه مطالعات را برای مقامات و نهادهای مافوق میفرستاد. یک نسخه هم به کتابخانه ملی و کتابخانه مجلس میدادند. یک نسخه هم به یادگاری برای خودشان برمیداشتند؛ همراه با یک موز البته.
ولی اصلا مهم نیست اینها که گفتم در جریان باشند و یک نسخه از آن کتاب را داشته باشند. بلکه خیلی خیلی مهم است که این همسایه دلواپس ما هم در جریان باشد. از این به بعد محققان گرامی حتما یک نسخه برای ایشان هم بفرستند.
این خلأ وقتی پیدا شد که هر کدام از دلواپسان مقیم تلگرام از اینکه هیچ اقدامی برای ریزگردهای خوزستان نشده به تنگ آمدند و میخواستند گریبان را در همان میدان وسط تلگرام بدرند. بلکه خود تلگرام را هم بدرند. بلکه… بگذریم!
همین همسایه ما دچار عارضه «خودمرکز جهانبینی» است. یعنی اگر او در جریان باشد، یعنی همه چیز روبهراه است. اصلا چرا سازمان محیط زیست باید درباره منشأ داخلی و خارجی ریزگردها و تالابهای خوزستان تحقیق کند و همسایه ما را در جریان نگذارد؟
بدتر اینکه چرا باید تالاب هورالعظیم در خوزستان را احیا کنند و باز هم همسایه ما بیخبر باشد؟!
اینکه بگویند رسانه میلی به اعلام کردنش نداشته، از آن حرفهاست! چطور تبلیغ فیلم که از تلویزیون پخش نمیشود، سر از شبکههای بیتربیت آنور آب درمیآورد؟ بالاخره خبر تحقیق اگر دهن به دهن به شبکههای بیتربیت آنور آب هم میرسید، بالاخره این همسایه ما هم باید باخبر میشد و اینجور سر به جان ما نمیکرد.
البته نه اینکه ایشان خودش از شبکههای بیتربیت بشنود، بلکه از خانه آن یکی همسایه میشنود!
اختراع Copy & Paste در کوچ آریاییها
من از این که هر روز کشف میکنم خیلی از چیزهایی را که در دنیا مرسوم است و همه دارند با آن صفا میکنند، ما خیلی قبلتر داشتیم، کیف میکنم.
مثلا تلفن همراه که با کاوشهای بهعملآمده در تخت جمشید و با کشف نشدن هیچگونه سیم و کابل، معلوم شد که ما در زمان هخامنشیان هم تلفن همراه داشتیم! وگرنه باید یک کابل و سیمی آنجا کشف میشد دیگر!
همین صنعت Copy & Paste که یکی از صنایع مهم زمانه ماست، خیلی قبلتر توسط ما کشف، اختراع، استفاده، شیت و نخنما شده بود.
البته ما به آن Copy & Paste نمیگفتیم. ما از همان موقع که نه خودمان، نه هیچ کجای دنیا نعمت حدادعادل و فرهنگستان زبان را نداشتند و نداشتیم، باز معادل فارسیاش را داشتیم. اصلا اول ما داشتیم. به آن میگفتیم «منم همینطور» بعدها خلاصه گفتیم «منم» اداریها و مقامات رسمی میگفتند: «ایضا».
خارجیها هم به دست باکفایت حدادعادل خودشان معادل انگلیسی برای «منم همینطور» و «منم» و «ایضا» ساختند که شد Copy & Paste
این تکنولوژی پیشرفته از زمانی که آریاییها بلند شدند هلک و هلک به سرزمین ایران آمدند، بین ما رواج داشت. Copy & Paste در آن روزگار نیاز به ابزاری نداشت و خالی خالی استعمال میشد. لازم نبود حتما سر به جان کسی کنید برایتان لپتاپ و تلفن همراه بخرد که بتوانید Copy & Paste کنید. شفاهی بود. روی هوا استعمال میشد.
مثلا وقتی یک نفر از همین آریاییها سخنرانی کرد و گفت: «من میگم بریم یه جای گرمتر» یک نفر گفت: «منم همینطور» نفر دوم هم گفت: «منم» و خلاصه تا نفر آخر هم میگفت: «منم همینطور».
حتی اولی گفت: «اونقدر بدم میاد وقتی یه چیزی میگم، همه میگن منم همینطور» و همه تایید کردند و گفتند: «منم همینطور!»
آنها خسته بودند. با یک «منم همینطور» هم خودشان را خلاص میکردند و هم دل آن رفیق آریایی را به دست میآورند. آریاییها از اول رند بودند!
تلویزیون و رادیو و روزنامه و مجله هم که اختراع شد، دیگر رونق اندر رونق و حتی اندر روغن شد.
وقتی گزارشگر از یک نفر میپرسید: «نظرتان درباره شیر چیست؟!» مصاحبه شونده Copy & Paste میکرد و میگفت: «منم همینطور».
گزارشگر میپرسید: «اما هنوز کسی چیزی نگفته که.» و مصاحبهشونده میگفت: «همون حرفا که دیشب از تلویزیون پخش شد!»
گزارشگر یادآوری میکرد:
آن یکی شیر است اندر بادیه
این یکی شیر است اندر بادیه
آن یکی شیر است آدم میخورد
این یکی شیر است آدم میخورد!
و اینچنین همه گزارشها شبیه هم میشد.
خارجیها که عادت دارند هی چیزمیز ما را بدزدند، این را هم دزدیدند و Copy & Paste را اختراع کردند. اما نه که پیشینه ما قوی است، همچنان در این صنعت میداندار شدیم.
ولی بعد برای خیط کردن ما کاری کردند که کپیکارها و منم همینطورگوها را ربات شناسایی کنند و درجا بلاکش کنند.
پس هر کس چیزی گفت، همه نگویید «منم همینطور.» حرفی، نقطهای، چیزی به آن اضافه کنید که ربات نباشید!
حق اقدام متقابل برای تشکر
از تماشاچیهای آمریکا!
* ما یک کار کردیم رفتیم در مسابقه کشتی آمریکا و روسیه، تیم آمریکا را تشویق کردیم؛ وزارت خارجه روسیه سفیر ما را در کشورشان احضار کرد.
وزارت روسیه: آقا این چه وضعشه؟
سفیر: چی شده؟
وزارت: واسه چی تماشاچیهای شما کشتیگیر آمریکای جنایتکار رو تشویق کردن؟!
سفیر: به ما چه؟ مگه ما به تماشاچی میگیم چه شعاری بدن؟!
وزارت: مگه ممدبوقی و عباس شیپوری ندارین که شعار بندازن توی دهان تماشاچیها؟!
سفیر: اون واسه مسابقههای خودمونه. توی این مسابقه ما کجای پیاز بودیم؟
وزارت: آخه نامردیه. همسایه بیخ گوشتون رو ول کردین، غریبه رو تشویق میکنین؟! ما چه بدی به شما کردیم؟!
در پس این سوال، سفیر گفته: «حالا بگذریم» و نشست به پایان رسیده.
* در همین ارتباط دلواپسان هم اعلام کردند که تشویق تیم آمریکا در مقابل روسیه نقض برجام بوده است.
بعد که به آنها گفتند اینجوری ما خودمان نقض برجام کردهایم، گفتهاند: چه فرقی میکنه؟ بالاخره یکی باید نقص برجام بکنه دیگه!
* وزارت خارجه ایران هم تشکر وزارت خارجه آمریکا از مردم ایران را که آمریکا را تشویق کرده بودند، محکوم کرد و حق اقدام متقابل را برای کشورمان محفوظ دانست!
دوره «هر شناسی» از بر!
بهزودی کلاسهایی با عنوان «هر شناسی از بر» تشکیل خواهد شد.
ولی وقتی راننده تاکسی به خواستگار شکستخورده میگوید: «برو اسید بپاش توی صورت دختر مورد علاقهات» و او هم میرود میریزد، معلوم میشود که واقعا این کلاس را باید تشکیل دهیم.
یک طرح هم اجرا کنیم با عنوان #طرح_ارتقا_جنبه. چون خیلی پیشنهادها به شوخی است و یک عده جنبه ندارند، میروند اجرا میکنند.
در دفتر مدرسه یکی از معلمها از دانشآموزها شکایت کرده بود که اصلا حرف گوش نمیکنند و عاجز شدهام.
یکی از همکاران به شوخی میگوید: «یکی از آنها را از پنجره آویزان کنی، حساب کار دست بقیه میآید.»
این آقا معلم هم جدی گرفته، در یک برهه حساس یکی از دانشآموزها تپل مپل را از پنجره طبقه سوم آویزان کرد!
زورش که ته کشیده، داد و فریاد کرده و کمک خواسته. وگرنه دانشآموز تپل به دیار باقی شتافته بود.
مثلا وقتی میگویند «با سر برو توی شکمش»، منظور این نیست که واقعا با سر برو توی شکمش.
وقتی میگویند «لجنمالش کن»، راضی به زحمت شما نیستیم که لجن جور کنید.
وقتی میگویند «قهوهایش کن»، لازم نیست حتما پول رنگ بدهید.
وقتی میگویند «بترکونش»، نزنید طرف مقابل را بترکانید.
روی آنتن مردم اسم نگذار!
دیروز مودم جدید خریدم. موقع تنظیم میخواستم نام مودم و آنتن را وارد کنم. خیلی خوشحال شدم که این یک مورد را خودمان میتوانیم نامگذاری کنیم و نیازی به اجازه گرفتن از شورا و شهرداری نیست. من هم سوءاستفاده کردم و اسم آنتن را گذاشتم #بهار
رادیوچل آخر سال تمام شد. برنامه ویژه ما برای نوروز ۱۳۹۶ را گوش کنید. در چند قدمی بهار، گوش بچسبانید به مجله و بشنوید…
شماره ۶۹۹