ابراهیم قربانپور
یکی از تصاویر کلاسیک فیلمهای سینمایی کلاسیک هالیوود، همیشه تصویری از یک تقویم بود که ورق میخورد، سرعت میگرفت، پیش میرفت و در آخر به تاریخ موردنظری میرسید که تماشاگر باید آن را میفهمید. گاهی تقویم قرار بود فقط پیش رفتن زمان را نشان بدهد. گذر سالها و ماهها یا تغییر فصلها در فیلم عمدتا از طریق تقویمها نمایش داده میشد. تقویم پنداری تجسم نمادین گذر مادی زمان بود. سینمای ناتوان از نمایش زمان ترجیح میداد زمان را به کالبد ذهنیتر تقویم فرو بکاهد تا بتواند با آن بازی کند و آن را به نمایش بگذارد.
اما تقویمها امروز در دنیای ما کاربرد دیگری هم پیدا کردهاند. امروز تقویمها هستند که برای زندگی بشر برنامه میریزند. به نظر میرسد که تقویمها رفته رفته دیگر فقط همان تجسم نمادین زمان که پیشتر بودند نیستند، بلکه تصمیم گرفتهاند در زمان دستکاری کنند و آن را از نو سامان ببخشند. تقویمها دیگر آنقدرها هم خنثی نیستند. انگار پس از چند ده قرن گذر آرام تقویمها از کنار زمان و قرار گرفتن در خدمت آن، حالا تصمیم گرفتهاند زمان را به خدمت خود بگیرند.
معروف است که میگویند تقویم به زندگی بشر نظم داده است تا استفاده مفیدتری از زمان داشته باشد. شاید همین حالا وقت پرسیدن این سوال هم باشد: «مفید برای چه کسی؟»
۱
درست مانند بیشتر اختراعات قدیمی بشر، اختراعات پیش از پیدایش خط، کسی بهدرستی نمیتواند تعیین کند اولین اقوامی که آغاز به تدوین تقویم کردند، چه کسانی بودند. مصریها احتمالا اولین کسانی بودند که کارکرد درست تقویم را به بشر یاد دادند. بازگشت به این خاستگاه اولیه برای درک جایگاه درست تقویم در دنیای معاصر بسیار مهم است. مصریها کشف کردند که اتفاقاتی از قبیل طغیان رود نیل و بارور شدن زمینهای دلتای رود نیل معمولا به صورت پریودیک رخ میدهد و میتوان برای آن نظمی را پیشبینی کرد. یافتن فصل باران و فصل خشکی، دورههای مختلف بارش، احتمال طغیان یا سیل و… همه و همه از ملزومات زندگی در دلتای رود نیل بود. مصریان یکجانشینشده برای آنکه بتوانند به زندگی ادامه دهند، ناچار بودند بدانند چه موقع از سال میتوانند کشاورزی کنند. چه موقع ناچارند از محصولات انبارشده استفاده کنند و چه موقع به قدری از کار فارغاند که برای فریضه دینی ساخت اهرام برای فراعنه اقدام کنند.
درحقیقت در اولین گام تقویمها به قصد پیشبینی رفتار طبیعت ساخته شده بودند. تقویمها تا این مرحله از تاریخ بیش از آنکه جنبه نمادین داشته باشند، از شرایط مادی طبیعت سرچشمه گرفته بودند. تا این مرحله از تاریخ شکل نمادین زمان هنوز بهتمامی در اختیار زمان حقیقی بود. تقویمها فقط برای آن ساخته شده بودند که بتوانند دورههای مختلف زمان را که تکرار میشوند، قابل پیشبینی کنند و به مردم کمک کنند تا بتوانند به زندگی خود نظم بیشتری بدهند.
این نظم نخستین بهتمامی از واقعیتهای زندگی مادی سرچشمه گرفته بود. درحقیقت این نظم تحمیلی از طرف طبیعت به بشر بود. بشر هنوز این توانایی را پیدا نکرده بود تا با نظم طبیعت به مقابله بلند شود و ناچار بود به آن نظم احترام بگذارد و با آن همراه شود. تقویمها تجسم نمادین همین نظم تحمیلشده بودند که تنها برای خدمت به بشر ساخته شده بود. این نظم تحمیلی درحقیقت تنها راه بشر برای ادامه حیات بود و تقویمها مهمترین ابزار برای هماهنگ شدن با این نظم بود. اما با پیشرفت تاریخ مفهوم نظم رفتهرفته ماهیت اولیه خود را از دست داد. نظم دیگر تحمیل طبیعت نبود. نظمهای تازه زندگی بشر از طرف نیروهای دیگری به او تحمیل شد. تقویمها هم به همان نسبت در اختیار نیروهای تازه نظمهای تازه قرار گرفتند تا ثابت کنند چه خدمتکاران وفاداری هستند.
۲
هرگز بهدرستی نمیتوان تعیین کرد که مرز درست تاریخ در میان دورهای که بشر با نظم طبیعی جهان همراه بود و دورهای که بشر تصمیم گرفت در این نظم طبیعی دست ببرد و آن را تغییر دهد کجاست. احتمالا اولین گام برای این تغییر رویه تلاش برای کشاورزی کردن در زمینهایی بود که ذاتا برای کشاورزی ساخته نشده بودند. به خدمت گرفتن حیواناتی که ذاتا برای زندگی در میان انسانها ساخته نشده بودند، صنعتگری و ساخت ابزارهای پیچیدهای که برای در اختیار گرفتن طبیعت تهیه شده بود و اعمال دیگری از این دست به معنای آن بود که بشر دیگر تمایل نداشت خود را با نظم طبیعی جهان همراه کند، بلکه قصد داشت این نظم را به چالش بکشد و آن را در اختیار خود بگیرد.
خدمتکاران بشر در این رویکرد تازه به طبیعت دیگر تقویمها نبودند. تقویمها ناتوانتر از آن بودند که بتوانند نظم طبیعت را به چالش بکشند. آنها تنها برای آن ساخته شده بودند تا واسطهای بیادعا میان انسانها و طبیعت باشند، اما حالا به ابزارهایی نیاز بود که بتواند به طبیعت حمله کند و آن را تغییر دهد. لازم بود ابزارهایی برای ذخیره کردن آب ایجاد شود تا در فصلهای کمباران هم کشاورزی و دامداری ممکن باشد. لازم بود زمینهایی که بهخاطر شرایط اقلیمی به جنگل تبدیل شده بود، به زمینهای کشاورزی تبدیل شوند و… برای اعمال این تغییرات فلز و چوب و سنگ ابزارهایی پرقابلیتتر از تقویم بود. انسان دیگر علاقه چندانی به پیشبینی رفتار طبیعت نداشت، چراکه سعی میکرد رفتار او را تغییر دهد. کشف نظم طبیعت دیگر دغدغه مهمی نبود، چراکه نظم زندگی تازه بشر را خود او تعیین میکرد، نه طبیعت.
احتمالا اگر همه چیز همانطور که وانمود میشد پیش میرفت، این میتوانست پایان کار تقویم باشد. اما مسئله مهم این است که بشر تنها تصور میکرد با رها شدن از نظم تحمیلی طبیعت خود را از هر گونه نظم تحمیلی رها کرده است. به موازات تغییر شیوههای تولید و زیست، از شکارگری و جمعآوری غذا به کشاورزی، دامداری و صنعتگری رفته رفته نظامهای سیاسی نیز تغییر کردند و از شیوه باستانی توافقی و ریشسفیدی به نظامهای پیچیدهتر، بروکراتیکتر و رسمیتر سلسلهمراتبی تبدیل شدند.
تغییر در نظام طبیعت و ایجاد تمدنهای بزرگ و پرجمعیت مستلزم نظمی بود که دیگر از طریق اداره خودبهخودی جامعه ناممکن بود. تمدنهای بزرگ ناچار بودند نظمی گسترده داشته باشند که پیکره بزرگ مردمانی را که احتمالا حتی فرصت ملاقات با یکدیگر نداشتند، به صورت واحد درآورد و آنها را در برابر دشمن مشترک (طبیعت یا تمدنهای دیگر) با هم متحد کند. به این ترتیب نیاز به برقراری یک نظم تحمیلی از میان نرفت. یکی از ابزارهای این نظم تازه همان ابزاری بود که پیش از این قابلیتش را در خدمت به نظم پیشین اثبات کرده بود. تقویمها در دنیای تازه هم جایی برای خود دستوپا کرده بودند.
۳
یکی از رادیکالترین تعاریف وضعیت سیاسی از قضا یکی از خودمانیترین شیوههای تعریف آن هم هست: «یک وضعیت سیاسی عبارت است از توزیعی از امور محسوس؛ اموری مانند زمان و مکان.» درحقیقت هر وضعیت سیاسی عبارت است از نظامی از مکانها و زمانهای مجاز برای کارهای گوناگون. در وضعیت سیاسی حاکم بر ایران حضور در خیابان در روز ۲۲ بهمن برای همه اقشار مردم بدون در نظر گرفتن نوع پوشش و… مجاز است، اما در روزهای دیگر همین وضعیت سیاسی اجازه حضور در خیابان را نمیدهد. این حاکم است که تعیین میکند در هر زمان حضور در کدام مکان برای کدامیک از اعضای اجتماع مجاز یا لازم است و این خود اوست که میتواند این نظام را تغییر دهد.
یکی از شاخصترین ابزارها برای توزیع زمان در جوامع متمدن، از همان نخستین روزهای تمدن، تقویم بود. به کمک تقویم بود که حاکمان موفق شدند نظمی را که برای ساماندهی اجتماع و کنترل آن نیاز داشتند، ایجاد کنند. این تقویم بود که توانست آیینهای دینی یا اسطورهای را به زمانهای خاص محدود کند. ساعات کار، استراحت و تفریح شهروندان را از هم تفکیک کند. مشاغل گوناگون را میان آنان توزیع کند و…
به این ترتیب بود که رابطه میان زمان و تقویم وارونه شد. تقویم دیگر حکم تجسم تغییرات تحمیلی طبیعت بر زندگی انسان را نداشت، بلکه بهتدریج درست بهعکس اجبار او برای دست بردن در همان نظم را نمایندگی کرد. تقویمها دیگر ابزاری برای تطابق با طبیعت نبودند، بلکه ابزاری برای اطاعت از نظم اجتماعی شدند که برای از بین بردن نظم طبیعی نیاز بود. روزگار نوی تقویمها آغاز شده بود.
۴
معروف است که زمانی که به نلسون ماندلا پیشنهاد کردند تا در تقویم آفریقای جنوبی روزی را به یادبود مبارزه با آپارتاید انتخاب کند، او قبول نکرد. ماندلا گفته بود ترجیح میدهد مردم به صورت مداوم تاریخ مبارزه با آپارتاید را بهخاطر داشته باشند. «انتخاب یک روز به این معنی است که همان یک روز برای به یاد آوردن همه چیز کافی است.»
نگرانی ماندلا درست همان چیزی بود که درباره مناسبتهای بزرگ دیگری مانند روز جهانی کارگر (اول ماه می) یا روز جهانی زن (هشتم مارس) نیز وجود دارد. این نگرانی که انتخاب یک روز بهعنوان نمادی از یک خواست اجتماعی یا طبقاتی بهسرعت به راهی برای فراموش کردن آن خواست در روزهای دیگر سال تبدیل شود. به این ترتیب است که تقویم میتواند خواستهای سیاسی رادیکال انسانی را بهسادگی به حیطه نظم تحمیلی حاکمان درآورد و آنها را کنترل کند. حاکمان با کمک این کارکرد تقویمها میتوانند مبارزات سیاسی و اجتماعی را در کانالهای مشخص و مطلوب خود محدود کنند. کارگران میتوانند روز اول ماه می تظاهرات کنند و از خواستهای سیاسیشان حرف بزنند، اما در عوض تمام سیصد وشصت و چند روز دیگر را کار کنند و از بینظمی به دور باشند. زنان میتوانند روز هشتم مارس هر چه تمایل دارند فریاد بزنند و به این ترتیب فرصت هست تا در روزهای دیگر به اندازه کافی تن به خشونتهای جوامع مردسالار دهند و…
تقویمها هنوز هم خدمتکاران نظماند. اما هنوز کسی از مردم سؤال نکرده است این نظم مطلوب آنهاست یا نه!
۵
شاخصه اصلی دنیای امروز ما این است که استعداد عجیبی در ناپدید کردن دستهای قدرت دارد بدون آنکه در عملکرد سرکوبگرانه آنها تغییری ایجاد شده باشد. بازار سرمایه، قدرتمندترین حاکم دنیای کنونی ما، یکی از آن دستهای بزرگی است که اگرچه هرگز دیده نمیشود، اما میل خود را به همه ما تحمیل میکند. و درست در قبال همین حاکم زورگو و نامرئی است که تقویمها هم ژست خدمتکار بیجیره و مواجب سلطهگران را کنار میگذارند و عملا به ابزاری در دست آنان تبدیل میشوند. مدتهاست تقویمها با ایجاد روزهای نمادینی از قبیل روز عشاق، روز مادر، روز آرزوها و مناسبتهای دیگری از این دست موفق شدهاند تمایلات و احساسات انسانی را نیز به حیطه نظم مطلوب درآورند و کانالیزه کنند. همین کانالیزه و منظم شدن ابزاری برای سودآور شدن این مناسبتها شده است. امروز این تقویمها هستند که تصمیم میگیرند چه روزی برای عشق ورزیدن یا ابراز علاقه به مادران مناسب است و به این ترتیب به بازار اجازه میدهند تا خود را برای رفع این نیاز آماده کند. بازار پرزرقوبرق و پررونق روز ولنتاین یا مغازههای شلوغ قبل از روز مادر بازارهایی هستند که مدیون تقویماند. اگر تقویمها تصمیم نگیرند که چه روزی برای عشق ورزیدن مناسب است، بازار متمرکزی برای فروش کالاهای رمانتیک مربوط به عشاق نیز ایجاد نخواهد شد.
تقویمها دیگر ربطی به نظم طبیعت ندارند. مدتهاست تقویمها از نظم بازار حکایت میکنند
۶
به تقویمها نه بگویید. علیه سلطه تقویمها بایستید. به یاد داشته باشید یک تقویم فقط وقتی قابل اعتماد است که روبهروی تمام روزهایش نوشته باشند: «روز جهانی مبارزه علیه سلطه تقویم».
شماره ۶۹۹