گربه، ژرژسیمنون، ترجمه ناهید فروغان، انتشارات نیلوفر
عاطفه مشتری
دو چهره سالخورده به همراه یک گربه سیاه بر روی تصویر جلد کتاب است. زندگی امیل بوئن و مارگاریت که در دهه ۷۰ زندگیشان به سر میبرند؛ زوجی که بعد از مرگ همسران خود با هم آشنا شدند و بلافاصله ازدواج کردند، اما حضور یک گربه در خانشان باعث اختلافات شدیدی در زندگی این زوج میشود و تا آخر داستان هنوز یاد و خاطرش در ذهن این دو نفر وجود دارد و رفتارهایشان را براساس سرنوشت گربه و موجود دیگر تغییر میدهند.
مارگاریت که از یک خانواده ثروتمند است و مالک یک ردیف از خانههای میدانچه سباستین دواز در پاریس است و از موقعیت خوب اجتماعی در محله برخوردار است، به همین دلیل آشنایان بر این باورند که امیل بوئن بیتردید بخاطر ثروت مارگاریت با این زن پیر ازدواج کرده است. این زوج بعد از شروع اختلافشان به طرز متفاوتی با هم مبارزه میکنند و این نوع رفتارها و عادات را یک نوع بازی به حساب میآورند، اما وقتی پای مادام مارتن دوست خانم مارگاریت به خانهشان باز میشود همه چی تغییر میکند؛ امیل بوئن دیگر نمیتواند به زندگی ادامه دهد به همین دلیل همراه با چمدانش خانه را ترک میکند، خانهای که مارگاریت از کودکی در آن متولد شده است و حتی تا چندین سال پیش خانوادهاش صاحب املاک روبرویی هم بودند، اما آنها را از دست میدهند و وقتی یک شرکت ساختمانسازی دست به عمل تخریب خانهها میزند مارگاریت بسیار تحت تاثیر قرار میگیرد و در تمام مدت بوئن سعی دارد به او کمک کند، اما به دلیل اینکه اختلافشان بسیار عمیق شده است، نمیتواند راهی از پیش ببرد. هر دو از مرگ میترسند مرگی که خیلی زود ممکن است سراغ یکی از این دونفر بیاید، اما هر بار که با این سوال مواجه میشوند که چه کسی اول میمیرد، آنها را میترساند. در داستان گربه ما با یک اثر متفاوت از ژرژسیمنون آشنا میشویم، این اثر برخلاف کتابهای دیگر این نویسنده پلیسی نیستند، ولی خواننده میتواند در این کتاب زندگی این زوج سالخورده را همراه با نویسنده با عمق دل و جان درک کند. اختلافاتی که با توجه به تفاوت فرهنگی و اجتماعی به وجود میآیند و نگاه متفاوتی از نفرت و عشق را برای ما ترسیم میکند.
باشگاه کتاب،شماره ۶۹۴