مروری «چلچراغی» بر چند دادگاه جنجالیِ تاریخ جهان که عدل و داد در آن اجرا نشد
نسیم بنایی
سال ۱۹۶۱ دادگاهی در اورشلیم برپا شد؛ دادگاهی برای آدولف آیشمن که به او «قصاب اروپا» میگفتند. آیشمن یکی از فرماندههای آلمان نازی بود که ارسال یهودیان به اردوگاههای کار اجباری و کورههای آدمسوزی را بر عهده داشت. وقتی جنگ جهانی دوم به پایان رسید، او مانند بسیاری از دیگر فرماندههای نازی به آرژانتین گریخت. اما ناگهان خبر آمد که موساد او را گرفته و برای محاکمه به اورشلیم برده است. هانا آرنت، فیلسوف و تاریخنگار آلمانی-آمریکایی و البته از یهودیانی که از هولوکاست جان سالم به در برده بود، با شنیدن این خبر، راهی اورشلیم شد. او میخواست محاکمه آیشمن را از نزدیک ببیند. حاصل این مشاهده، کتابی بود به اسم «آیشمن در اورشلیم» که بیش از ۶۰ سال پیش منتشر شد. اما در این سالها خبری از ترجمه فارسی این کتاب نبود تا بالاخره چند وقت پیش نشر برج اعلام کرد کپیرایت این کتاب را گرفته و ترجمه فارسی آن را روانه بازار کرد. یکی از اصلیترین مباحثی که در این کتاب مطرح شده، نقش دادگاه است. آرنت معتقد است دادگاه باید برای اجرای عدالت برقرار شود و ظاهرا خانم آرنت، به برقراری عدالت در دادگاه آیشمن باور چندانی ندارد. در واقع معتقد است این دادگاه بیشتر یک شوی سیاسی بوده و هدف از محاکمه آیشمن، برقراری عدالت نبوده است. اما در تاریخ، نمونههای بسیاری از دادگاههای جنجالی وجود دارد که در برخی از آنها هدفی جدا از اجرای عدالت دنبال شده و آن دادگاهها سروصدای زیادی به پا کردهاند. «چلچراغ» به بهانه کتابی که دادگاه آیشمن را بررسی کرده، برخی از دادگاههای جنجالی تاریخ را مرور کرده است.
شهید حقیقت
حدود ۲۴۰۰ سال پیش، مردی در آتن به جرم زیاد سوال کردن محکوم به مرگ شد. محاکمه آن مرد یکی از معروفترین و جنجالیترین دادگاههای تاریخ جهان است. آن مرد سقراط بود؛ فیلسوفی باهوش که همه در آتن معتقد بودند کسی مانند او نبوده است. عدهای او را دوست داشتند و عدهای دیگر او را خطرناک میدانستند و به همین دلیل محاکمهاش کردند. دادگاه سقراط به قدری در تاریخ شهرت دارد که ژاک لویی داوید، نقاش نامدار فرانسوی در سال ۱۷۸۷ اثری خلق کرد با نام «مرگ سقراط». این نقاشی از مشهورترین آثار هنری دوران نئوکلاسیک بود. اما مگر سقراط چه میگفت که دادگاهیاش کردند؟
نایجل واربرتون در کتاب «تاریخچه کوتاهی از فلسفه» نوشته روزی سقراط با فردی گفتوگو میکرد، از او پرسید آیا فریبکاری صفتی غیراخلاقی است یا خیر. آن فرد با قاطعیت گفت غیراخلاقی است. سقراط در ادامه پرسید اگر دوست پریشان تو بخواهد خود را بکشد و تو کارد او را بدزدی، چطور؟ این فریبکارانه نیست؟ البته که هست، اما آیا انجام دادنِ آن اخلاقی است یا غیراخلاقی؟ ظاهرا این کار بهرغم فریبکارانه بودن، کار خوبی است نه بد! سقراط بارها و بارها مردم را در کوچه و خیابان نگه میداشت و بدیهیات را از آنها میپرسید و همه او را گیج و حیران ترک میکردند. این شد که برخی از آتنیها با خود فکر کردند سقراط خطرناک است و حتی موجب تضعیف دولت شده است. بالاخره یکی از همان آتنیها به نام مِلِتوس، در سال ۳۹۹ قبل از میلاد، سقراطِ ۷۰ ساله را به دادگاه کشاند. او مدعی بود که سقراط از خدایان آتنی غافل شده و خدایان جدید خود را به مردم معرفی میکند. ادعای دیگرش هم این بود که سقراط مردان و جوانان آتنی را به شورش علیه مقامات ترغیب میکند. بعد از گذشتها صدها سال، هنوز میتوان بهدرستی اتهامات سقراط را بررسی کرد. شاید سقراط واقعا شاگردانش را به عدم پیروی از دین نظام حاکم ترغیب کرده باشد، و شواهدی هم وجود دارد که نشان میدهد او نظام مردمسالاری آتن را به سخره میگرفت.
سرانجام در دادگاه، در مورد گناهکار بودن یا بیگناهیِ او رأیگیری کردند. بیش از نیمی از ۵۰۱ شهروند آتنِ آن زمان، که هیئت منصفه عظیمی را تشکیل میدادند، به گناهکاریِ او رأی دادند و محکوم به مرگش کردند. البته سقراط اگر میخواست، میتوانست از خودش دفاع کند تا اعدام نشود. اما بحث در این مورد را اشتباه دانست و زهر شوکران را نوشید؛ گیاهی که میگویند بهتدریج جسم را فلج میکند. البته سقراط در مکالمات افلاطون زنده ماند و دادگاه سقراط برای همیشه در تاریخ ماندگار شد.
محاکمه اخترشناس
«در هفتادمین سال زندگیام، در مقابل شما اربابان دین و دنیا به زانو درآمدهام و درحالیکه کتاب مقدس را در آغوش میفشارم، اعلام میکنم که ادعایم مبنی بر چرخش زمین به گرد خورشید، ناشی از مستی بوده و سراسر اشتباه و دروغ است.» مردی در سال ۱۶۳۳ به دادگاه فراخوانده شد تا بین سوختن در آتش و امضای این توبهنامه، یکی را انتخاب کند. آن فرد گالیلئو گالیله بود؛ اخترشناس ایتالیایی که از نظریه کوپرنیک دفاع میکرد. این نظریه میگفت خورشید به گرد زمین نمیچرخد. دادگاهی که گالیله به آن فراخوانده شد، دادگاه تفتیش عقاید بود. آن زمان، کلیسای کاتولیک جنایتهای بزرگی کرد و با شکنجه افراد، از آنها اعتراف میگرفت. بسیاری از افراد در دستگاه تفتیش عقاید، به اعدام محکوم شدند. گالیله یکی از افرادی بود که اگر بهموقع توبه نکرده بود، او را زندهزنده در آتش سوزانده بودند. او میگفت خورشید به گرد زمین نمیچرخد، درحالیکه کلیسا اصرار داشت زمین مرکز کائنات است و نه خورشید.
اما حالا پس از گذشت سالها، همه میدانند که آن دادگاه، ظلم به گالیله بود. پاپ ژان پل دوم، در سال ۲۰۰۰ بابت اقدام کلیسا و محکوم کردنِ گالیله در قرن هفدهم، عذرخواهی کرد و به این ترتیب، گالیله به صفحهای روشن در زندگی او تبدیل شد. اما دادگاه تفتیش عقاید و محاکمه گالیله یکی از جنجالیترین دادگاههای تاریخ بشریت شد.
قاتل تبر به دست
چهارم اوت ۱۸۹۲، مردی به نام اندرو جکسون بوردن از سفر بازگشته و در اتاق نشیمن روی کاناپه لم داده بود. لیزی بوردن، دختر او، ساعت ۱۱ و ربع جنازه پدرش را در همان نقطه میبیند. نامادریاش هم طبقه بالای همان خانه، به همان شکل کشته شده است. لیزی به اتهام قتل پدر و نامادریاش دادگاهی میشود. دادگاه این زن، یکی از جنجالیترین دادگاههای تاریخ آمریکاست. میگویند او یک روز پیش از این اتفاقات، اقدام به خرید سمی کشنده کرده بود و چند روز بعد از ماجرای قتل هم لباسهایی را در آتش سوزانده بود. اما بهرغم همه این شواهد، لیزی در سال ۱۸۹۳ یعنی یک سال بعد، تبرئه و راهی خانهاش شد. او در همان خانه ماند و در ۶۶ سالگی سینهپهلو کرد و از دنیا رفت. ماجرای لیزی الهامبخش فیلمها، تئاترها، آثار ادبی و اشعار بسیاری شد. قتل بوردنها با تبر رخ داد. ظاهرا در همان دوره، قتلهای دیگری هم با تبر رخ میدهد و همین باعث شده شعرهایی در مورد قتل با تبر هم سروده شود.
محاکمه میمون
جان تی. اسکوپس یک معلم آمریکایی بود که به خاطر تدریس یک مسئله ممنوعه، در سال ۱۹۲۵ محاکمه شد. آن زمان در آمریکا دستور داده بودند کسی مسئله فرگشت (تکامل) را در مدارس آموزش ندهد. البته مشخص نیست که واقعا اسکوپس این قانون را در مدرسه درس داده یا نه، اما بههرحال پروندهای در این زمینه شکل گرفت که اذهان عمومی هم به آن جذب شد. درنهایت اسکوپس نتوانست از خود و نظریه فرگشت دفاع کند و درنتیجه به پرداخت ۱۰۰دلار جریمه شد. در این محاکمه، بحثهای بنیادی و مدرنیستی به میان آمد. یک طرف افرادی بودند که میگفتند بحث درباره فرگشت و تکامل هیچ تناقضی با دین ندارد و در طرف دیگر بنیادگرایانی بودند که این بحث را مغایر با کلام خدا در کتاب مقدس میدانستند. مباحث بنیادی و اساسیِ بشر به شکلی در این دادگاه مطرح شد که توجه کل دنیا را برانگیخت. البته درنهایت اسکوپس تبرئه شد و آن ۱۰۰ دلار را هم پرداخت نکرد، اما محاکمه او به عنوان یکی از پیچیدهترین دادگاهها که در آن مسئلهای به جز عدالت دنبال میشد، برای همیشه در تاریخ ثبت شد.
محاکمه قرن
میتوان پروندهای مفصل برای مشاهیری تشکیل داد که به نوعی به قتل متهم شدهاند. بازیگران و ورزشکارانی که پای آنها به پرونده قتل باز شده و برایشان دردسرهایی درست کرده است. یکی از معروفترین نمونههای آن هم محاکمه اورنتال جیمز سیمپسون است که او را با نام او.جی. سیمپسون میشناسند. بازیکن فوتبال آمریکایی و هنرپیشه اهل ایالات متحده، در سال ۱۹۹۴ متهم به قتل عمد همسر سابقش و یک مرد شد. آقای سیمپسون با یک اسلحه و یک پاسپورت جعلی سعی داشت فرار کند. اما دست آخر، در یک تعقیب و گریز طولانی، دستگیر شد. جالبترین بخش ماجرا این بود که میلیونها نفر پای گیرندههای تلویزیونی، فرایند تعقیب و گریز او را به صورت زنده تماشا کردند. اما دستگیریِ او فقط باعث شد نامش برای همیشه به قتل گره بخورد. او با کمک یک تیم حقوقیِ قوی و باهوش، خودش را از مخمصه نجات داد و تبرئه شد. دادگاه نتوانست عدالت را اجرا کند و درنهایت هم لقب «محاکمه قرن» را گرفت. البته سیمپسون سالها بعد در یک سرقت مسلحانه دستگیر شد و حتی به زندان هم رفت. اما آن پرونده قتل هیچوقت به سرانجام نرسید و کسی نتوانست گناهکار بودنِ او را ثابت کند. دادگاههای سال ۱۹۴۴ آقای سیمپسون در سال ۲۰۱۶ در قالب یک مجموعه تلویزیونی به اسم «داستان جنایی آمریکایی» از تلویزیون پخش شد. خودِ سیمپسون هم بعدها کتابی نوشت با عنوان «اگر من مرتکب آن شده بودم» و در آن فرضیهسازی کرد که چطور میتوانسته مرتکب این قتلها شود.
محاکمه رئیسجمهور
رسواییهایی در تاریخ وجود دارند که هر چند وقت یک بار هم بحثشان به میان میآید، اما هیچوقت نمیتوان در مورد آنها بهدرستی قضاوت کرد. یکی از معروفترین نمونهها، رسوایی جنسی بیل کلینتون، رئیسجمهوری اسبق آمریکاست. همین بهاری که گذشت، او گفت رابطهاش با مونیکا لوینسکی، کارآموزِ کاخ سفید در سال ۱۹۹۴، برای کمک به اضطرابش بوده است. اولین بار یکی از دوستان نزدیک مونیکا لوینسکی موضوع را مطرح میکند. جمهوریخواهان هم که منتظر یک فرصت بودند، از این جریان بهره میگیرند و پروندهای برای بیل کلینتون تشکیل میدهند. درنهایت هم کلینتون ناچار شد به دوربینهای تلویزیونی نگاه و به گناه خود اعتراف کند. البته در سال ۱۹۹۹ مجلس سنای آمریکا کلینتون را به اتهام ادای شهادت دروغ و تلاش برای جلوگیری از اجرای عدالت محاکمه کرد، اما کلینتون موفق شد با یک رأی اضافی خودش را از مخمصه برکنار شدن، نجات دهد. هر چند او خودش را از این مخمصه نجات داد، اما بههرحال محکمهاش به معروفترین محکمه تاریخ معاصر بشریت تبدیل شد که همه آن را دنبال میکردند.