تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۶/۳۰ - ۰۷:۴۹ | کد خبر : 830

نیمه تاریک زمین

تمدن و مخفی‌کاری‌های آن ابراهیم قربانپور «پس خداوند زاغی را برانگیخت که زمین را (برای دفن چیزی) می‌کند، تا به وی نشان دهد که چگونه جسد برادرش را که نباید دیده شود، پنهان سازد.» این داستانی است که احتمالا می‌توان آن را اولین نمونه از به کار بردن تکنیک «مخفی کردن» در برابر پلشتی‌های بشری […]

تمدن و مخفی‌کاری‌های آن

ابراهیم قربانپور

«پس خداوند زاغی را برانگیخت که زمین را (برای دفن چیزی) می‌کند، تا به وی نشان دهد که چگونه جسد برادرش را که نباید دیده شود، پنهان سازد.» این داستانی است که احتمالا می‌توان آن را اولین نمونه از به کار بردن تکنیک «مخفی کردن» در برابر پلشتی‌های بشری دانست. قابیل (یا به روایت کتاب پیدایش عهد عتیق، قائن) پس از به قتل رساندن برادرش‌هابیل و از وحشت آشکار شدن آنچه انجام داده است مدتی پیکر او را به دوش می‌کشد تا آن‌که سرانجام با مشاهده رفتار یک کلاغ یاد می‌گیرد که چگونه جسد را دفن کند. احتمالا درست از همین نقطه است که بشر وارد مرحله‌ای از تکامل خود می‌شود که می‌توان آن را فرهنگ نامید. «مخفی کردن» یکی از پایه‌های اساسی تمدنی است که در سایه آن زندگی می‌کنیم.

یکم
مجله سوسیولوژی در سال ۲۰۱۱ مقاله‌ای را به بررسی موردی دو شهر ونکوور، در طول مدت برگزاری بازی‌های المپیک زمستانی ۲۰۱۰، و لندن، در حال آماده شدن برای بازی‌های المپیک تابستانی ۲۰۱۲ اختصاص داد. یکی از هولناک‌ترین بخش‌های این مقاله مشاهدات میدانی و مصاحبه‌های پژوهشگران مجله از ساکنان شهر ونکوور است. در یکی از این مصاحبه‌ها زن سالخورده‌ای چنین می‌گوید: «همین جایی که ایستاده‌ایم، همیشه پر بود از جوانانی که تمام مدت طول روز را در خیابان پرسه می‌زدند. خیلی از آن‌ها در کار خرید و فروش مواد مخدر یا معتاد بودند، اما تقریبا هیچ وقت آزاری برای دیگران نداشتند. نمی‌دانم با آن‌ها چه کرده‌اند. نمی‌دانم آیا ممکن است بعد از بازی‌ها به این محله برگردند یا نه.»
کاری که با جوانان ونکوور انجام داده بودند به قدری که زن سالخورده تصور می‌کرد خونبار و دهشتناک نبود. پلیس طی فرایندی چندروزه آن‌ها را به جایی خارج از شهر رانده بود و در کمپ‌های موقت و دور از مسیرهای ورود و خروج به شهر نگه می‌داشت. پلیس در طول مدت مسابقات به کسانی که ظاهری فقیرانه مثلا لباس‌های کثیف و پاره داشتند، اجازه ورود به شهر یا نزدیک شدن به مسیرهای ورود و خروج به شهر را نمی‌داد. کسانی که خالکوبی‌های بزرگ و غیرمتعارف داشتند، کسانی که سگ‌های بزرگ و غول‌آسای کثیف داشتند و کسانی که به نظر می‌رسید کاری به جز پرسه زدن در خیابان ندارند در طول مسابقات باید بیرون از شهر باقی می‌ماندند. از آن‌جا که پلیس نمی‌توانست مانع گردش آزادانه مهمانان و توریست‌ها در خیابان‌های فقیرنشین‌تر شهر شود، تنها به این اکتفا کرده بود که با ایجاد مقررات عجیب و غریب مانع حضور فقیران و طبقه تهیدست در خیابان شوند تا ظاهر آبرومندانه شهر حفظ شود.
پلیس لندن ترجیح داده بود با ایجاد محوطه‌های قرمز فقط محله‌های خاصی را از افراد بی‌خانمان و فقیر پاک کند. در المپیک ۲۰۱۶ ریو با توجه به حجم زیاد زاغه‌نشینی و فقر پلیس عملیات دشوار انتقال بی‌خانمان‌ها به خارج از شهر را از مدت‌ها پیش از آغاز مسابقات آغاز کرده بود. بیشتر این افراد به کمپ‌هایی در ۵۰ مایلی شهر فرستاده شده بودند. در المپیک ۱۹۹۶ آتلانتا مسئولان ادعا کرده بودند قصد دارند به بهانه المپیک به اوضاع فقرا و بی‌خانمان‌های شهر سروسامان دهند، اما با شکست طرح‌های اقتصادی آن المپیک تقریبا دیگر هیچ یک از میزبان‌های بعدی به دام این خوش‌خیالی نیافتادند و به مخفی کردن بخش‌هایی از جمعیت شهر برگزارکننده که می‌توانست باعث کدورت خاطر توریست‌ها یا ایجاد سیمایی زشت از میزبان شود اکتفا کردند.
درحقیقت مدت‌هاست عبارت «امکان ساماندهی جمعیت شهری در طول برگزاری مسابقات» یکی از شرایط بررسی داوطلبان میزبانی مسابقات المپیک است. عبارتی که شنیدن آن برای گوش به اندازه شنیدن بولدوزرهای تخریب‌کننده بافت‌های حلبی‌نشین یا باتوم‌های پلیس برای بیرون راندن جمعیت ناخوشایند نیست، اما در عمل همان معنی را می‌دهد. به نظر می‌رسد مسابقات المپیک بخش زیادی از موفقیت خود را مرهون توان میزبان برای مخفی کردن حقیقت شهر هستند. «مخفی کردن» تبدیل به جزئی ثابت از بازی‌های المپیک شده است. اما آیا واقعا در بخش‌های دیگر تمدن هرروزه ما داستان متفاوت است؟

دوم
حتی بدون در نظر گرفتن داستان اسطوره‌ای هابیل و قابیل از کتاب‌های مقدس، پیوند دیرینه تمدن بشری با «مخفی کردن» چندان برای اندیشمندان علوم انسانی غریبه نیست. فروید نخستین مرحله از تکامل تمدنی بشر را جایی می‌دانست که در آن بشر تصمیم گرفت مکانی جداگانه برای دفع اضافات تن خود در نظر بگیرد. تا آن زمان این اضافات نه‌تنها مشمئزکننده و آلوده به نظر نمی‌رسید، بلکه به‌عنوان جزئی از زندگی روزمره در کنار سایر عادات و رفتارها در محیط غارها با بشر همراه بود. فروید البته خوانشی روانکاوانه از این فرایند مخفی کردن ارائه می‌دهد اما چندان هم از این باور دور نمی‌شود که نخستین مرحله از فرایند تمدن‌سازی یا فرهنگ‌مند شدن بشر درست در جایی از تاریخ رخ می‌دهد که او تصمیم می‌گیرد بخش‌هایی از اعمال خود را مخفی و از انظار خود و دیگران دور کند. شرم از انجام عمل جنسی در برابر چشم دیگران و شرم از بی‌پوشش ماندن بخش‌هایی از بدن نشانه‌هایی از همین فرهنگمند شدن از طریق مخفی کردن است.
یکی از تفاوت‌های فرهنگی رایج میان تمدن‌های مختلف بخش‌هایی از اعمال و رفتارهای روزانه است که باید مخفی شوند. به نظر می‌رسد هرچه میان تمدن‌ها مختلف بر سر لزوم مخفی کردن یک عمل خاص توافق بیشتری وجود داشته باشد، آن عمل در سلسله مراتب پیشرفت تمدن زودتر و پیش از تفکیک جمعیت به بخش‌های گوناگون رخ داده است.
ورود تمدن به مرحله سرمایه‌داری مدرن میزان و جنس این تلاش برای مخفی کردن را پیچیده‌تر از پیش کرده است. جدا شدن محلات فقیرنشین و ثروتمندنشین در اکثر شهرهای بزرگ، چه به‌صورت اجباری و چه به شکل خود به خود بیش از هر چیز تلاشی بود برای کمتر مواجه شدن دو طبقه با یکدیگر و مخفی کردن الگوی زیست هر گروه از دیگری. امروزه تلاش سیستماتیک و گسترده‌ای برای خارج کردن همه صنایع از شهرها وجود دارد، تلاشی که بیش از آن‌که برای جلوگیری از آلودگی هوا یا آلودگی صوتی صورت گیرد (تحقیقات درباره شهری مثل تهران از ناچیز بودن تغییر چند کیلومتری محل صنایع به خاطر شرایط اقلیمی شهر و قرار گرفتن آن در دامنه کوه حکایت دارد) تلاشی است برای پنهان کردن این بخش از زیست شهری. در آیین‌نامه اکثر صنایع در کشور کانادا خروج از کارخانه با لباس کار ممنوع شده است.
در نگاهی کلان‌تر امروز جوامع بزرگ و ثروتمند تلاش می‌کنند حتی‌المقدور کار تولیدی و فیزیکی را از سپهر ملی کشورها حذف کنند. صنایع بزرگی که محتاج کار یدی طاقت‌فرسا هستند امروز عموما کارخانه‌های تولیدی خود را در کشورهای فقیرتر آسیایی و آفریقایی بنا می‌کنند تا از کارگران آن‌جا استفاده کنند. تقریبا تمامی محصولات برندهای لباس در جایی به جز کشور مبدع برند تولید می‌شود. به این ترتیب تلاش برای مخفی کردن سیمای پلید تمدن دیگر نه تا حد بیرون راندن آن از بعضی محلات یا شهرها که حتی تا بیرون از مرزها نیز پیش رفته است. به نظر می‌رسد صرف قرار نداشتن یک پدیده ناخوشایند در معرض دید امروزه در حکم راه‌حلی برای آن پدیده شناخته شده است.
سوم
در سال‌های اوج جنگ سرد، کشور شوروی تمایل زیادی در به رخ کشیدن آمار هولناک جنایات هیتلر داشت. سیاستمداران حزب کمونیست معتقد بودند فاشیسم اروپایی نتیجه مستقیم دخالت‌های سرمایه‌داری در ناکام گذاشتن دولت سوسیالیستی آلمان و انقلاب این کشور است و به این ترتیب تاکید بر عددهای حیرت‌انگیز خروجی از ماشین هولناک کشتار حزب نازی می‌تواند تاکیدی بر سیاست صحیح و اصولی کشور شوروی باشد. در همان سال‌ها گروهی در اروپا تلاش کردند آمار اعلام شده از سوی متفقین را به چالش بکشند و تعداد قربانیان فاشیسم را ناچیزتر از ارقام رسمی اعلام کنند. اتفاق عجیب آن بود که بسیاری از کشورهایی که خود از قربانیان جنگ بودند کم و بیش با این تلاش‌ها همراه شدند و برای چند سال جنبش‌هایی در این مسیر به راه انداختند.
در مصاحبه‌ای از نوربرت الیاس، جامعه‌شناس و متفکر، سوال شده بود که چطور ممکن است مردم عادی اجتماعاتی که با چشمان خود شاهد وحشیگری فاشیسم بوده‌اند به این سادگی به چنین تلاش مبتذلی تن دهند. پاسخ نوربرت الیاس چیزی است که می‌تواند بعد تازه‌ای از تلاش برای مخفی کردن را روشن کند: «بشر از روبرو شدن با حقیت خود می‌ترسد. مردم ترجیح می‌دهند فراموش کنند نوع بشر تا چه حد می‌توانسته دهشتناک عمل کند. حتی قربانیان ترجیح می‌دهند به یاد نیاورند که با چه سیمایی از انسان روبرو شدند. انسان ترجیح می‌دهد سیمایی شبیه چیزی که دوست دارد داشته باشد برای همین به جای نگاه کردن در آینه به تلویزیون نگاه می‌کند.»
در واقع فرو کاستن مسئله مخفی کردن به یک تلاش سازمان‌یافته از سوی دولت‌ها کمی بیش از حد ساده گرفتن موضع است. چیزی که بشر در فرایند مخفی کردن به دست می‌آورد بیش از هر چیز بعدی روان‌شناسانه دارد. بشر ترجیح می‌دهد با سیمای هولناکی که خود ایجاد کرده است، روبه‌رو نشود. تلاش برای مخفی کردن بیش از هر چیز از پذیرش این حقیقت ناشی می‌شود که نیمه نامتقارن پلید چیزی جز بازمانده‌ای از نیمه خوش‌سیما نیست. مشاهده مداوم بخش ناخوایند اجتماع به معنی به یاد آوردن مداوم این حقیقت است که «ما آن‌ها را به این روز انداخته‌ایم.» بشر هنوز توان رویارویی با حقیقت خود را نیافته است.

چهارم
بعید است کسی در تهران زیسته باشد و با عباراتی نظیر «معتاد متجاهر»، «کارتن‌خوابی در اماکن عمومی»، «متکدیان آشکار» و عباراتی دیگر از این دست روبه‌رو نشده باشد. در تمامی این عبارات بخشی وجود دارد که بخش پیش از خود را محدود می‌کند. چیزی که دولت را آزار می‌دهد، نه خود پدیده اعتیاد که معتادانی است که متجاهر (آشکار) هستند. کارتن‌خوابی مادامی برای شهرداری پدیده‌ای دردناک محسوب می‌شود که در اماکن عمومی و در پیش چشم همه اتفاق بیفتد (کسانی که در ساختمان‌های نیمه کاره حاشیه شهر یا اساسا در حاشیه شهر و دور از چشم شهروندان عادی کارتن‌خوابی می‌کنند باعث نگرانی نیستند). فقر و تکدی‌گری تنها در صورتی یک معضل اجتماعی برای مسئولان جامعه است که منجر به فریاد زدن عمومی آن شده ‌باشد. مادامی که معتادان، تهیدستان و بی‌خانمان‌ها با روح حاکمیت و وجدان ترک‌خورده اکثریت به‌سامان همکاری کنند و خود را از چشم آنان مخفی کنند، جایی برای نگرانی نیست. به عبارت دیگر بحران شهری نه در وجود چنین ناهنجاری‌هایی که در عیان شدن آن‌ها است.
مادامی که طبقات آسیب‌دیده اجتماعی خود را فریاد نزنند، وجود آن‌ها خطری برای اجتماع به حساب نمی‌آید. مادامی که سیمای جذامی شهر با سماجت تلاش نکند تا پرده را از پیش چشم ما کنار بزند می‌تواند رشد کند و همه جا را فرا بگیرد. کافی است چیزی برای به یاد آوردن او وجود نداشته باشد.

پنجم
در روایت عهد عتیق از پس قتل هابیل، قائن ندایی از سوی آسمان می‌شنود که او را با عتاب خطاب می‌کند: «بگو برادر تو کجاست؟» انگار وقت آن است تا این ندا بار دیگر بر سر ساکنان فراموشکار نیمه روشن تمدن آوار شود: «بگو برادر تو کجاست؟ تو با برادر خود چه کرده‌ای؟»

شماره۶۷۸

نسخه الکترونیک این شماره را میتوانید از آدرس زیر تهیه کنید

کتابفروشی الکترونیک طاقچه

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟