تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۱۰/۰۳ - ۰۷:۳۳ | کد خبر : 1660

کلک مرغابی

درباره رمان تبصره ۲۲ ۱ – اونا می‌خوان منو بکشن. – هیچ‌کس نمی‌خواد تو رو بکشه. – پس چرا به طرفم تیراندازی می‌کنن؟ – اونا می‌خوان همه رو بکشن. – خب چه فرقی می‌کنه؟ پیدا کردن یک واحد سلولی که بتواند خلاصه‌ای از منطق رمان «تبصره ۲۲» باشد، کار ناممکنی است، اما احتمالا گفت‌وگوی بالا […]

درباره رمان تبصره ۲۲

۱

– اونا می‌خوان منو بکشن.
– هیچ‌کس نمی‌خواد تو رو بکشه.
– پس چرا به طرفم تیراندازی می‌کنن؟
– اونا می‌خوان همه رو بکشن.
– خب چه فرقی می‌کنه؟
پیدا کردن یک واحد سلولی که بتواند خلاصه‌ای از منطق رمان «تبصره ۲۲» باشد، کار ناممکنی است، اما احتمالا گفت‌وگوی بالا نزدیک‌ترین بخش داستان به این واحد سلولی است. یوسارین، افسر نیروی هوایی آمریکا، تصمیم گرفته است دیگر جانش را به خطر نیندازد و پرواز نکند، چون احساس می‌کند ضدهوایی‌های دشمن قصد دارند او را بکشند. اما همکار او این‌طور فکر نمی‌کند، چون معتقد است سربازان دشمن قصد دارند همه را بکشند. این درست همان‌جایی است که کشمکش اصلی داستان «تبصره ۲۲» شکل می‌گیرد. یوسارین دیگر به جنگ به چشم یک اتفاق اجتماعی نگاه نمی‌کند، بلکه جنگ برای او مسئله‌ای کاملا فردی است.
طبعا اگر همه آدم‌های متخاصم دو طرف یک جنگ می‌توانستند مثل یوسارین جنگ را فردی ببینند، هیچ جنگی آن‌قدرها پا نمی‌گرفت که به کشتار منجر شود. ذات جنگ اساسا بر ایده گذشتن از فرد و قرار گرفتن در خدمت یک اجتماع یا یک ایده استوار است. ترفند اصلی جوزف هلر برای زیر سوال بردن منطق جنگ دقیقا بازگشت به فردیت کسانی است که قرار است سربازان جنگ باشند. مسئله منطق فردی در برابر اجتماع جنگ‌جو نقطه مرکزی رمان هلر است که در همه طول رمان جاری شده است و به فرم آن نیز نشت کرده است. فرمی که منتقدان بسیاری در زمان نگارش آن را نپسندیدند.

۲

نگارش «تبصره ۲۲» برای هلر هشت سال طول کشید. انتشار رمان به‌سرعت مقدمات یک جنجال ادبی را فراهم کرد. کتاب در انگلستان با استقبال چشم‌گیری روبه‌رو شد، اما به عکس در آمریکا چندان مورد توجه مردم قرار نگرفت. منتقدان ادبی نسبت به کتاب در دو قطب از زمین تا آسمان متفاوت قرار گرفتند. گروهی از منتقدان کتاب را به‌خاطر نوآوری روایی و طنز هولناکش ستودند، اما گروه دیگر آن را به‌خاطر شلختگی یا آن‌طور که نوشته بودند، «فقدان ساختار» به‌شدت مذمت کردند.
حقیقت این است که چیزی که منتقدان از آن به‌عنوان فقدان ساختار یاد کردند، درحقیقت تکه‌های کوتاهی از روایت با شخصیت‌های مختلف بود که ارتباط اندکی با هم داشتند و لزوما مانند یک پازل هم را کامل نمی‌کردند، بلکه گاه به شکل تکه‌پاره‌هایی از تصویری بزرگ‌تر که چیزی از آن دیده نمی‌شود، باقی می‌مانند. فرمی از روایت که به فاصله کوتاهی به اشکال مختلف در میان اروپاییان رواج پیدا کرد و به‌زودی دیگر تردیدهای نخستین را از میان برد.
دو سال بعد از انتشار و با بالا گرفتن اعتراضات اجتماعی علیه جنگ ویتنام رمان در میان خوانندگان آمریکایی هم محبوب شد. مردمی که حاضر نبودند حماقت جاری در جنگ جهانی دوم (جنگی که هلر در آن شرکت کرده بود و در رمانش می‌خواست یوسارین را از آن نجات بدهد) را بپذیرند، حالا با دیدن افتضاح ویتنام رفته رفته نسبت به تصویر هلر از جنگ مقدس جهانی هم کنجکاو می‌شدند. رمان هلر مدت زیادی برای سوار شدن بر قطار شاهکارهای ادبی معطل نماند.

۳

«تبصره ۲۲» که به شکل یک عبارت کنایی در کتاب‌های لغات و اصطلاحات زبان انگلیسی نشسته است، اشاره به ایجاد یک شرایط دوگانه جعلی دارد که در آن هر دو سوی شرط به یک اتفاق منجر می‌شود. شرایط خاصی که هر انتخابی در آن تنها به باخت منجر می‌شود. چیزی شبیه کلک مرغابی معروف که هیچ راهی برای گریختن از آن نیست. تبصره ۲۲ در داستان به این قانون جاری در اردوگاه هوایی بمب‌افکن ب۵۲ اشاره دارد که بر اساس آن تنها کسانی که دیوانه باشند، می‌توانند از ادامه پرواز معاف شوند و به خانه برگردند. کلک این قانون در این نهفته است که کسانی که دیوانه باشند، مشکلی با جنگ و به خطر انداختن جانشان ندارند، برای همین هیچ‌وقت تقاضای معافیت نمی‌کنند و کسانی که تقاضای معافیت از جنگ و بازگشت به خانه دارند، مسلما عاقل شده‌اند و دیگر دیوانه نیستند، بنابراین حق ندارند معاف شوند.
یوسارین که کمترین علاقه‌ای برای به خطر انداختن جانش ندارد، مدت‌هاست به دیوانه بودن کسانی که در اطرافش مشتاق جنگ هستند، پی برده است و دیگر قصد ندارد پرواز کند. اما افسر مافوق با استفاده از اختیارات قانونی‌اش او و دیگران را با وجود به پایان رساندن تعداد ضروری پرواز در اردوگاه نگه داشته است. بااین‌حال یوسارین از ادامه پرواز سر باز می‌زند و به شورشی اردوگاه تبدیل می‌شود.
بدنه داستان روایت همین حماقت جاری در جنگ و در رفتار کسانی است که مشتاقانه آن را پیش می‌برند. تلخی وضعیت جاری در اردوگاه از این حقیقت نشئت می‌گیرد که قانون، اجتماع و عرف حکم به رفتاری می‌دهد که به‌وضوح احمقانه است و یوسارین و چند تن معدود دیگر که به تصویری عاقلانه از جنگ رسیده‌اند، یک‌سره در برابر آن ناتوان‌اند. طنز سیاه هلر راوی شرایط احمقانه‌ای است که در آن عقلانیت چنان عجیب و دور از ذهن است که ابلهانه به نظر می‌رسد.

۴

جوزف هلر تا سال ۱۹۹۹ زنده ماند و فرصت کرد تا جنگ ویتنام، جنگ خلیج و چند جنگ کوچک و بزرگ دیگر را ببیند. سربازان بسیاری که بدون توجه به این‌که «می‌خواهند آن‌ها را بکشند»، راهی جبهه‌هایی شدند که حماقت دیگران برایشان تدارک دیده بود. احتمالا برای بیشتر آن سربازان اوضاع به اندازه یوساریان خوب پیش نرفته است، اما این چیزی از حقیقت داستان هلر کم نمی‌کند. «اون دیوونه است که بمب‌هاش رو به هدف می‌زنه. من ترجیح می‌دم زنده بمونم قربان!»

شماره ۶۸۹

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟