بدی یکراست از مبارزه انتخاباتی وارد شهرداری تهران شدن همین است که ممکن است آدم را به این اشتباه بیندازد که هنوز هم در حال خواباندن مچ بقیه است و استفاده از هر ابزاری، به شرطی که قابل برگشت دادن به خود آدمیزاد نباشد، مجاز است. صحبتهای انتخاباتی از جهتی ساده هستند. از این جهت که فرد بناست فقط عملکرد کسی دیگر، یعنی صاحب قبلی مقام، را تخریب کند.
هنگام تخریب عددها معنی چندانی ندارند. مخاطب مناظره انتخاباتی دقیقا برای شنیدن بدیهای متصدی قبلی وقت تلف میکند و از شنیدن هر عددی در این راستا ذوق میکند و سر کیف میشود. بالا و پایین بردن اعداد در این حالت، حکم مخدری را دارد که در لحظات اوج نشئگی دیگر کسی به فکر یک سیسی و دو سیسیاش نیست.
در مقام شهردار اما دیگر نمیشود عددها را به همان سبک استفاده کرد. در این حالت دیگر عددها کموبیش معنی پیدا میکنند. مخاطبان بیلبورد شهرداری از قضا مشتاقانه آماده دانستن نقصها هستند و به همین خاطر با دیدن هر عددی از خودشان میپرسند از کجا معلوم؟

مثلا عابر پیادهای که به عینه دیده است پیادهروها و معابر تهران حتی برای او هم مناسب نیست، یا در همین لحظه از پله برقی خراب پل عابر پیاده پایین آمده است، به محض دیدن عدد ۲۰۰ کیلومتر روی بنر «مناسبسازی معابر برای معلولان» زیر لب درودی نثار نویسنده میکند. برای هوا کردن همچین فیلهایی به چیزی بیشتر از یک طراح فتوشاپ و کار با نمودار و عدد نیاز است. شهروند امروزی عادت دارد دنبال سند و مدرک عددهایی بگردد که از در و دیوار روی سرش میریزند و بعید است با خواندن عددهای درشت ذوق کند.
بد نیست در فاصله میان انتخابات تا سمت جدید، برای اهل قدرت یک دوره گذار مختصر برگزار شود؛ دورهای صرفا در جهت یادآوری ارزش اعداد.
نویسنده: ناصر اردلان
هفتهنامه چلچراغ، شماره ۸۹۸