تاریخ انتشار:۱۴۰۱/۱۲/۰۲ - ۱۸:۳۱ | کد خبر : 10537

تصویر معلم در سینمای ایران؛ زمزمه محبتی

در ادامه پرونده «معلمی در سینمای ایران» نگاهی انداختیم به برخی از مهم‌ترین شخصیت‌های معلم در فیلم‌های ایرانی.

در ادامه پرونده «معلمی در سینمای ایران» که به مناسبت ۵۰ سالگی فیلم «رگبار» بهرام بیضایی داشتیم، نگاهی هم انداختیم به برخی از مهم‌ترین شخصیت‌های معلم در فیلم‌های ایرانی.

۱.آقای حکمتی/ فیلم رگبار/ کارگردان: بهرام بیضایی

از هیجان‌های منحصر‌به‌فردی که فقط می‌شود آن‌ها را در ایران تجربه کرد، یکی هم این است که کاملا ممکن است اولین نمونه از یک پدیده، دقیقا استثنایی‌ترین و غیرکلیشه‌ای‌ترین نمونه از آن پدیده هم باشد. اگر متوجه منظورمان نشدید، به همین آقای حکمتی فیلم «رگبار» نگاه کنید.

آقای حکمتی تقریبا اولین معلم جدی سینمای ایران است که به یاد می‌آوریم. منظورمان از معلم جدی، معلمی است که معلم بودن اصلی‌ترین شاخصه‌اش باشد و اگر قرار باشد کسی او را تو.صیف کند، در همان اولین تصویر سراغ معلم بودنش برود. وگرنه مسلما تا قبل از آقای حکمتی هم در فیلم‌هایی معلم‌هایی بوده‌اند.

و عجیب این است که این اولین معلم، غیرکلیشه‌ای‌ترین معلم سینمای ایران هم هست. درواقع معلم‌های جدی سینمای ایران، از دو کلیشه بزرگ چندان بیرون نزده‌اند. اولین دسته سری معلم‌های بدجنس هستند. این دسته تأسف‎‌برانگیز هیچ از بچه‌ها و فقر و دشواری‌هایشان نمی‌فهمند. برایشان فقط باسواد کردن بچه‌ها مهم است. اگر راه بدهد، دست بزن دارند، میان بچه‌ها فرق می‌گذارند و اگر پایش بیفتد، هر نوع نامردی ممکن است در حق دانش‌آموزانشان بکنند. البته این دسته موجوداتی منقرض‌شده محسوب می‌شوند که در دوران طاغوت زندگی می‌کرده‌اند. یا ساواکی هستند، یا به قدری کراوات می‌بندند که اگر معلم نمی‌شدند، قطعا ساواکی می‌شدند.

فیلم رگبار
صحنه‌ای از فیلم «رگبار» – پرویز فنی‌زاده در نقش آقای حکمتی

دسته دوم معلم‌های خوب هستند که اکثریت قاطع معلمان را تشکیل می‌دهند. معلمان مهربان و دلسوز که خودشان را وقف دانش‌آموزانشان کرده‌اند. معمولا فقیر هستند و طبیعی است که تمایلی به اعتراض به فقیر بودن خودشان ندارند، چون می‌بینند که دانش‌آموزانشان از آن‌ها هم فقیرتر هستند. این دسته از معلم‌ها هیچ ویژگی بدی ندارند و تنها چیزی که باعث شده است مستقیم وارد بهشت نشوند، این است که قبل از بهشتی شدن باید مرد و آن‌ها هنوز زنده‌اند. این سری از معلم‌ها تقریبا تمام وقت مشغول پرورش روح بچه‌ها هستند و طبیعی است که نگرانی عمده‌شان هم «خوب بودن» بچه‌هاست نه باسواد بودن، منتقد بودن یا اصلا پرسش‌گر بودنشان.

آقای حکمتی هیچ‌کدام این‌ها نیست. حکمتی معلم خیلی خوش‌اخلاقی نیست. شروع داستان حکمتی و عاطفه دقیقا جایی است که حکمتی مصیب، برادر عاطفه، را از کلاس بیرون می‌اندازد. تنها چیزی که در رفتارهای حکمتی نمی‌شود دید، تسلط بر کلاس است. درواقع معمولا کلاس از دستان او خارج است. و البته تا جایی که به فیلم مربوط است، حکمتی به بچه‌‎ها چیزی از خوب بودن یا اخلاق‌گرا بودن نمی‌گوید. در عین حال حکمتی سخت با دانش‌آموزانش هم‌دل است. با این‌که از جایی دیگر به محله آن‌ها آمده است، انگار به لحاظ طبقاتی از آن‌ها دور نیست و با فقر و نداری‌شان غریبه نیست.

در عوض حکمتی معلمی است که به بچه‌ها بیرون آمدن از پیله را یاد می‌دهد. زنده کردن سالن بزرگ مدرسه که به زباله‌دانی تبدیل شده است، با کمک خود بچه‌ها، و تبدیل کردنش به سالن نمایش، باعث می‌شود بچه‌ها به چیزی بیشتر از دانش‌آموز تبدیل شوند. حکمتی به آن‌ها هویتی تازه می‌دهد و برایشان اندیشیدن به دنیایی را جز دنیایی که تابه‌حال تجربه کرده‌اند، ممکن می‌کند.

۲.عماد/ فیلم: فروشنده/ کارگردان: اصغر فرهادی

شهاب حسینی
شهاب حسینی در نقش عماد در فیلم «فروشنده»

گنجاندن عماد در فهرست معلم‌های متفاوت کمی کار سختی است. نه به خاطر آن‌که معلم متفاوتی نیست. بلکه به این خاطر که اساسا خیلی معلم نیست! درواقع عماد فیلم «فروشنده»، بیشتر از آن‌که معلم باشد، بازیگر تئاتر است و بیشتر از آن‌که بازیگر تئاتر باشد، مرد است. یک مرد نمونه‌ای فیلم‌های فرهادی، با همان تردیدها و همان اخلاق‌گرایی‌ها.

طبیعتا همین ویژگی‌ها در تدریس او هم آشکار است و البته سوال و جوابِ «-یه آدم چطور گاو می‌شه؟ -به‌تدریج» اگر این همه گل‌درشت نبود، می‌توانست کمک کند تا کاراکتر معلمی شهاب حسینی هم ساخته شود. به‌هرحال چیزی که باعث می‌شود عماد معلم نسبتا تازه‌ای باشد، صحنه‌ای است که همراه دانش‌آموزش سوار تاکسی است و زنی با او رفتار بدی می‌کند. این شکسته شدن معلم مقابل دانش‌آموز موقعیت تازه‌ای است که به‌ندرت معلم‌های سینمای ایران تجربه‌اش کرده‌اند.

۳.سامان/ فیلم: خورشید/ کارگردان: مجید مجیدی

مجید مجیدی شخصا نقش یکی از کلیشه‌ای‌ترین معلم‌های تاریخ سینمای ایران را در فیلم «شنا در زمستان» بازی کرده است. معلمی که با این‌که خودش فقیر است، برای دانش‌آموزان خیلی فقیرترش غذا درست می‌کند و به مدرسه می‌آورد و دست آخر این فقر و تبعیض‌ها چنان به او فشار می‌آورد که تبدیل به مبارزی انقلابی می‌شود و… سینمای ایران دست‌کم صاحب ۲۰، ۳۰ تایی از این‌جور معلم‌هاست، اما مجیدی یکی از نمونه‌ای‌ترین‌هایش را بازی کرده است. همین آدم را به وحشت می‌اندازد که معلمی که او کارگردانی‌اش کند هم ممکن است چنین چیزی از آب دربیاید. خوش‌بختانه این‌طور نیست.

معلم در سینمای ایران
جواد عزتی در نقش سامان در فیلم «خورشید»

سامان، با بازی جواد عزتی، البته درست مثل همان علی مرتضایی‌نسب فیلم «شنا در زمستان» محمد کاسبی با دانش‌آموزانی فقیر مواجه است، اما این‌بار دانش‌آموزان دیگر شبیه لکه‌های رنگ بی‌هویت نیستند. دانش‌‎آموزان عاصی هستند و پرخاش‌گر و صاحب شخصیت. معلم فیلم با آن‌ها همدل است و به نظر از همان طبقه و بافت فرهنگی می‌آید، اما شباهتی به تصویر پیامبرگونه فیلم کاسبی ندارد.

بااین‌حال، چیزی که تصویر عزتی را در نقش معلم ماندگار می‌کند، جایی است که از دانش آموزش می خواهد کله زدن توی دعوا را یادش بدهد. جسارت مختصر مجیدی در بدآموزی داشتن معلم در آموزش کاربردی و کارگاهی دعوا، البته باعث نمی‌شود فیلم «خورشید» چیزی بیشتر از یک فیلم متوسط فراموش‌شدنی باشد، اما سامان را در رده معلم‌های دوست‌داشتنی سینمای ایران جا می‎‌دهد.

۴.معلم/ فیلم: رابطه/ کارگردان: پوران درخشنده

خسرو شکیبایی
خسرو شکیبایی در نقش معلم در فیلم «رابطه»

چه می‌شود کرد؟ نیست. قحط‌الرجال است. تعریف کردن از یکی از فیلم‌های پوران درخشنده واقعا کار سختی است، اما بی‌انصافی است اگر بازی خسرو شکیبایی در نقش معلم فیلم «رابطه» را وارد این سیاهه نکنیم. خود فیلم مسلما چنگی به دل نمی‌زند، اما معلم آن در رده معلم‌های جذاب قرار می‌گیرد. دست‌کم به خاطر این‌که با دانش‌آموزان ناگویا و ناشنوا در تماس است و البته به این خاطر که با هم‌دلی بی‌دلیل آن‌ها را فریب نمی‌دهد. شکیبایی با لحنی تند دانش‌آموزش را مقصر جدا افتادن و تنهایی‌اش می‌نامد و این تصویر، چیزی است که به‌ندرت می‌شود از معلم‌های سینمای ایران دید.

۵.آقای سرودی/ فیلم: ای ایران/ کارگردان: ناصر تقوایی

و اما بدون تردید این فهرست به شکلی نابخشودنی ناقص می‌ماند اگر یادی از حسین سرشار فیلم «ای ایران» در آن نبود. معلم سرود دبستان روستا، که از آغاز تا پایان معتقد است باید در سرود «ای ایران» تغییراتی داد، چون «هنر زنده است». همیشه با معلم ادبیات بحث می‌کند که باید روی کلیشه‌های دیرپای سنتی پا گذاشت و از حدود آن‌ها بیرون رفت.

حسین سرشار و اکبر عبدی
حسین سرشار در نقش آقای سرودی، در فیلم «ای ایران»

سرودی اصلا مهربان نیست. با پسر گروهبان مکوندی، که لکنت زبان دارد، خوب تا نمی‌کند و بی‌رحمانه و البته ناگزیر از او می‌خواهد فقط لب بزند و سرود نخواند. چندان شجاع یا معترض هم نیست، چون مقابل خواست خودخواهانه مکوندی نمی‌ایستد. و بااین‌حال، اوست که آوای تغییر را در فانتزی درخشان تقوایی بلند می‌کند. اوست که مضحکه اقتدار مکوندی را آشکار می‌کند و اوست که دانش‌آموزانش را از حصار تنگ کلیشه‌های سرودشان، مدرسه‌شان، مقاماتشان، روستایشان و دنیایشان بیرون می‌برد.

اگر سینمای ایران کمی با فانتزی مهربان‌تر یا لااقل آشنا‌تر بود، احتمالا فیلم ناصر تقوایی و بازی حسین سرشار ستایش‌‍‌هایی بسیار فراتر از این دریافت می‌کردند.


اگر خیال می‌کنید معلم مهم دیگری هم در سینمای ایران بوده که ما جا انداختیم، اسم آن فیلم و شخصیت را زیر همین پست برایمان بنویسید.

نویسنده: ابراهیم قربان‌پور

هفته‌نامه چلچراغ، شماره ۸۸۴

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: ابراهیم قربان‌پور

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟