تاریخ انتشار:۱۴۰۱/۰۶/۰۹ - ۲۱:۵۸ | کد خبر : 9553

پادشاه نیک فرجام؛ از کتاب انوار سهیلی

از کتاب انوار سهیلی؛ بازنویسی کلیله و دمنه به قلم حسین واعظ کاشفی، قرن نهم و دهم هجری قمری

از کتاب انوار سهیلی

بازنویسی کلیله و دمنه به قلم حسین واعظ کاشفی، قرن نهم و دهم هجری قمری

آورده‌ا‌ند که در ایام پیش پادشاهی بود دست تسلط و تعدی گشاده و پای طغیان از جاده عدل و انصاف بیرون نهاده.

جهان‌سوز و بی‌رحمت و خیره‌کش(۱)

ز تلخیش روی جهانی ترش

مردم شب و روز از بیدادش دست به دعا برداشته بودند و زبان به نفرین گشاده. روزی این پادشاه به شکار رفت و چون باز آمد، منادی فرمود که ای مردمان! دیده دل من تا امروز از مشاهده وجه صواب پوشیده بود و دست عصیان من بر روی محرومان ستم‌دیده و مظلومان محنت‌رسیده تیغ جفاکشیده، حالا در مقام رعیت‌پروری صافی دم و در مرتبه عدالت‌گستری ثابت‌قدم شدم، امید آن‌که بعدالیوم دست هیچ ظالمی حلقه تشویش بر در خانه رعیتی نزند و پای هیچ ستم‌پیشه‌ای به ساحت‌سرای فقیری نرسد.

فراخی(۲) در آن مرز و کشور مخواه

که دلتنگ بینی رعیت ز شاه

انوار سهیلی
از کتاب انوار سهیلی؛ بازنویسی کلیله و دمنه

رعایا را بدین مژده جانب پدید آمد و فقیران را بدین بشارت گل مراد در روضه امیدواری شکفته شد.

از این نوید(۳) مبارک که ناگهان آمد

بشارتی به دل و مژده‌ای به جان آمد

القصه یمن معدلتش به جایی رسید که بره از پستان شیر شرزه(۴) شیر می‌خورد و تذرو(۵) با باز در مقام انباز هم‌بازی می‌شد و بدین واسطه او را شاه دادگر لقب دادند.

چنان کرد بنیاد انصاف محکم

که گوگرد را پاسبان گشت آتش

یکی از محرمان حریم سلطنت در وقت فرصت از کیفیت حال سوال کرد و از تبدیل مرارت(۶) جور و جفا به حلاوت مهر و وفا استفسار نمود. شاه فرمود که من به شکار رفته به هر طرف می‌تاختم. ناگاه دیدم سگی در عقب روباهی دوید و به دندان استخوان پایش در هم خایید. بیچاره روباه با پای لنگ در سوراخی گریخت و سگ بازگردید. فی‌الحال پیاده‌ای سنگی بینداخت و پای سگ از آن بشکست. هنوز چند گام نرفته بود که اسبی لگد بر آن پیاده زد، پایش شکسته شد و آن اسب نیز پاره‌ای راه قطع ناکرده پایش به سوراخی رفت و بشکست. من با خود آمدم و گفتم دیدی که چه کردند و چه دیدند. هر که آن کند که نباید، آن بیند که نشاید.

نیک دریاب و بد مکن زنهار
که بد و نیک باز خواهی دید
میل نیکی اگر کنی همه جا
خویش را سرفراز خواهی دید
وز طریق بدی روی خود را
پایمال نیاز خواهی دید


۱. سخت
۲. وسعت و فراوانی
۳. به ضمّ نون، خبر خوش
۴. خشمگین
۵. خروس صحرایی، قرقاول
۶. تلخی

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟