تاریخ انتشار:۱۴۰۲/۰۲/۲۴ - ۰۰:۴۸ | کد خبر : 10842

یادداشت – اعلانات

صداوسیما هیچ‌وقت در عمر درازش بنا نبوده جواب بدهد چند نفر محصولاتش را می‌بینند، و بعید است پولی هم به شهرداری بدهد

رفیقی تعریف می‌کرد که مدیر مدرسه‌ای تازه‌منصوب، احساس می‌کرده حالا که دستش به صندلی مختصری رسیده است، باید قدر بداند و از همه امکانات موجود استفاده کند. هر امکاناتی، هر چند ناچیز که به دانش‌آموزان یا معلمان می‌دادند، او هم اجبارا خودش را شریک سفره می‌کرد.

یک روز تصمیم می‌گیرند روی دیوار سالن مدرسه، تابلو اعلاناتی نصب کنند تا اگر صحبت یا بخش‌نامه‌ای هست، برای اطلاع عموم روی آن بچسبانند. مدیر مصرانه درخواست می‌کند یک تابلو اعلانات هم توی اتاق او بزنند. نصیحت و وصایا در مورد بی‌معنی بودن کار بی‌جواب می‌ماند و مدیر هم صاحب تابلو اعلانات می‌شود. از آن به بعد همه بخش‌نامه‌های خود مدیر توی تابلو اعلانات اتاق خودش هم نصب می‌شده است.

بیلبورد سریال حبیب
تبلیغ سریال «حبیب» روی بیلبوردها

حالا حکایت تلویزیون جمهوری اسلامی ایران است که سریال‌هایش را خودش روی بیلبوردهای شهری تبلیغ می‌کند. طبیعتا تبلیغ روی بیلبورد، مال کسی است که قرار است کالایش را بفروشد و برای تبلیغش پول می‌دهد. صداوسیما هیچ‌وقت در عمر درازش بنا نبوده جواب بدهد چند نفر محصولاتش را می‌بینند. از آن طرف، بعید است پولی هم به شهرداری بدهد. می‌شود حدس زد قضیه این است که آقای جبلی اصرار کرده ما هم تبلیغ می‌خواهیم و هرچقدر برایش توضیح داده‌اند که ماجرا جور دیگری است، اصرار کرده که نه! حالا که ما رئیسیم، تابلو اعلانات را توی اتاق من هم باید بزنید.

خلاصه که اگر اوضاع مالی این‌قدر بد نبود، هنوز هم چیزهای خوش‌مزه زیاد بود. حیف.

نویسنده: ابراهیم حسن‌زاده

هفته‌نامه چلچراغ، شماره ۸۹۸

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟