از این به بعد در بخشی به نام «سیاهه»، سیاهه کوتاهی از کتابها معرفی خواهیم کرد. نخی که کتابها را در یک صف مرتب میکند، ممکن است چیزهای مختلفی باشد؛ از یک ویژگی خاص گرفته تا موضوع، تکنیک یا مثلا اسم یا طرح جلد خاص. برای نوبت اول سراغ سه داستانی رفتهایم که به نظرمان بهترین استفادهها را از مکانپریشی یا در هم ریختن منطق مکانی کردهاند.
۱- شهرهای نامرئی / ایتالو کالوینو
اساس داستان کالوینو بر توصیف مکانهایی به نام شهر بنا شده است و بااینحال، هیچیک از شهرهایی که در کتاب توصیف میکند، قابل تصور نیستند. شهرهای کالوینو گاهی با بوهایشان توصیف شدهاند، با خصایص اخلاقیشان، یا با هندسهای غیرقابل تصور. درواقع میشود اینطور گفت. ایتالو کالوینو مکان را از شکل فیزیکی آن خارج کرده است.
۲- تسلیناپذیر / کازوئو ایشی گورو
یک غافلگیری بزرگ در میان کارهای ایشیگورو. در رمان ایشیگورو انگار مکانها به صورت مداوم کش میآیند، جمع میشوند و پیچ میخورند. آدمها از دری در یک جا داخل میشوند و از پنجرهای در جایی دیگر بیرون میآیند و به این ترتیب، مخاطب برای تصور کردن مکانها بهتمامی ناکام میماند. ماهیت خیالانگیز اثر حاصل همین پریشانی است.
بخوانید: یادی از «ملکوت»؛ داستانی که نمیشود فراموشش کرد
۳- محاکمه / فرانتس کافکا
کافکا در بعضی نوشتههای دیگر هم با مکانها شوخیهایی کرده است، اما اوج کار او بدون تردید در «محاکمه» است؛ جایی که موفق میشود در تقریبا همه صحنههای رمان طوری ابعاد فضاها، دالانها، بالکنها و… را در ذهن مخاطب آشوبناک کند که او را همراه یوزف ک. قهرمان داستان در چنبره گریزناپذیر اسیر کند. نمونهای درخشان از مکانپریشی برای فضاسازی.
هفتهنامه چلچراغ، شماره ۸۴۸