تاریخ انتشار:۱۴۰۱/۰۹/۱۲ - ۱۹:۴۱ | کد خبر : 10034

های‌لایت: افشین سبوکی

پای صحبت‌ها و آثار افشین سبوکی – عشق انیمیشن داشتم

پای صحبت‌ها و آثار افشین سبوکی

عشق انیمیشن داشتم

افشین سبوکی متولد ۱۹ فروردین ۱۳۴۵ در شیراز است. نزدیک ۱۶-۱۷ سال است که ساکن ونکوور کاناداست و کمی فارسی‌اش لهجه‌دار شده. برای خوش‌وبش کردن هم بعضی اصطلاحات را بهش توضیح دادیم از آن‌ور هم نه که انگلیسی ما در حد دوم راهنمایی مانده باشد نه، ایشان با یک چیز تخصصی مثلا اهمیت دکمه قرمز روی صفحۀ کار مونتور شرکت انیمیشن‌سازی برادران غیوری شعبه ونکوور صحبت را ادامه می‌کرد که ما هم با خیال اینکه لابد یک چیزی است مثل همان سگ‌دست خودمان، سعی کردیم با ترجمه بخندیم.

وقتی هم به افشین سبوکی گفتیم برای این صفحه، از اولین اتودهات کار بده گفت بله روی میزم هست همین رو هم هست همین دو سال پیش کار کردم، گفتیم اولین اتود یعنی آن کارهای اولی که کشیدی و مربوط به اوایل کارت بوده. از آخرین اتودهات هم بده. گفت بله، بله همین جاست. زیر این ورقه‌ها. پنج سال پیش کار کردم. خلاصه که اگر این ‌صفحه نظم ندارد به خاطر این است که افشین سبوکی یک شیرازی است ساکن ونکوور که با محمد محمدعلی نویسنده هم همسایه است.

اولین اتودهای افشین سبوکی
جزو اولین اتودها: کاریکاتور خطی و خط‌وهاشور قدیمی. حوالی ۲۰ سالگی. طرح رو براساس عکس کار کردم. مشخصه که هنوز در حال جستجو بودم و تحت‌تاثیر. ایستاده ردیف بالا از سمت راست: جمشید حقیقت‌شناس، علی بیگ‌مرادی، استاد شباهنگی، رضا نریمی‌زاده، عزیز محسنی، رضا.؟، منصور فارسی، ردیف پایین: مریم شکرایی، رزیتا شرف‌جهان، افشین سبوکی. (آخرای ترم اول، دانشجویان رشته‌ تجسمی هنرهای زیبا، بهمن ۶۴)

دربارۀ گذشته و حال هنری‌اش می‌گوید «از همان بچگی طراحی می‌کردم. هنرستان شیراز فقط رشته‌های فنی مثل تراشکاری را داشت. این بود که تو دبیرستان علوم‌انسانی خوندم. البته چون دورۀ دبیرستان رفتم به یه مدرسه خوب، درنتیجه تجدید آوردم و نمره‌ام به انتخاب رشته‌های تجربی و ریاضی نرسید. البته اونارو هم می‌رفتم باز میومدم هنر رو ادامه می‌دادم. طرح‌هایی هم که کار می‎کردم، خودم کار می‌کردم با جاهایی مثل کانون پرورش فکری آشنا نبودم که از کلاس‌هاش استفاده کنم. کنکور هم نقاشی قبول شدم و از دانشکده هنرهای زیبا فارغ‌التحصیل شدم».

افشین سبوکی فعالیت هنری‌اش را در کاریکاتور از سال ۱۳۶۵ با گروه کاسنی شروع کرد. او از اعضای موسس مجله «کیهان کاریکاتور» بود. بعد از مهاجرت به کانادا چند نمایشگاه کاریکاتور آنجا برگزار کرد. در رشته انیمیشن دیجیتال هم در دانشگاه کپیلانو تحصیل کرد. در حال‌حاضر با وب‌سایت‌ها و نشریه‌ها همکاری دارد و به ساخت انیمیشن مشغول است.

انتخابات آمریکا 2016
کارتونی با موضوع انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا. مربوط به مناظرات جنجالی کاندیداهای حزب دموکرات، خانم کلینتون، و حزب محافظه‌کار، آقای ترامپ. به‌صورت سمبلیک سعی کردم از فضای فیلم جنگ ستارگان استفاده کنم که امید آخری برای زنده نگه داشتن پایه‌های گروه دموکراسی داشتن توش و…
طرحی از محمود احمدی‌نژاد
طرح آقای احمدی‌نژاد مربوط به زمانیه که ایشون شهردار تهران بود. طرح ایشونم کنار بقیه کاندیدای ریاست جمهوری کار کردم و از طرف سینه‌چاکانشون تهدید شدم – افشین سبوکی

«یادمه ما اومدیم اینجا، آقای احمدی‌نژاد انتخاب شدن. نزدیک ۱۲ سال تو روزنامه همشهری کار کردم. زمانی که آقای احمدی‌‎نژاد شهردار شد و تصرف کردن این بخشا رو و نیروهاشون رو آوردن روزنامه، من خودمو بازخرید کردم قبل از اینکه اخراجم کنن. رفتم روزنامه شرق. اونجا اولین کارم کاریکاتور ایشون بود چون موضوع انتخابات بود. هنوز شهردار بودن و خودشون رو کاندید کرده بودن. کلی فحش خوردم و توی کامنت‌ها کلی تهدید شدم. برام عجیب بود که چی شد یه دفعه این آدم این‌همه طرفدار پیدا کرد».

افشین سبوکی در ونکوور به‌عنوان انیماتور با شرکت‌های انیمیشن کار می‌کند. یکی از دلایل مهاجرتش را انیمیشن می‌داند: «عشق انیمیشن داشتم». او در ایران انیمیشن قبول شده ولی کار و امکانات برای کار آن‌قدرها نبوده. تحصیل در فوق لیسانس این رشته را نصفه ‌گذاشته و در آنجا کالج انیمیشن رفته.

کاریکاتور فرانک میلر
از فیلم ۳۰۰ که توی تاریخ دست برده بود و اغراق کرده بود، ناراحت بودم. تو طرح نشون دادم که فرانک میلر کتاب تاریخ رو داره وارونه میخونه. حتی اندازه‌اش با یه سرباز هخامنشی هم فرق داره – افشین سبوکی

«یک انیمیشن دو دقیقه‌ای کار کردم که هنوز جایی پخش نشده. قرار بود سریال باشه. اسمش هست من و پدربزرگ. داستان یه خانواده ایرانیه در خارج. پدربزرگ می‌تونه مثلا آقای محمدعلی باشه. شخصیت پدربزرگ اهل کتابه ولی انگلیسی‌اش خوب نیست. شخصیت پسر بچه هم بچه‌ای است مثل بچۀ من سورن که اینجا به دنیا اومده و با فرهنگ پدرانش آشنا نیست. این بچه با تبلت و این‌ چیزا آشناست پدربزرگ هم با کتاب. یه اتفاق‌هایی این وسط میفته. قسمت اولش شاهنامه بود. یه بخش‌هایی از فرهنگ به‌صورت طنز بین این دو ردوبدل میشه. دوست دارم ادامه‌اش بدم. دو، سه قسمتش رو البته خودم کار کردم ولی تیم می‌خواد و کار گروهیه».

در حوزۀ کاریکاتور و کارتون هم سبوکی فعال است.

«از اولین کسانی که کارشونو دیدم و با کپی از کار اونا شروع کردم استاد جواد علیزاده بودن. از آقای علیزاده تو کار چهره خیلی کپی می‌کردم. یادمه توی مدرسه، یه روزنامه‌دیواری درست کردیم که من طرح آقای علیزاده از خدابیامرز بختیار رو کپی کردم و کلی هم پز دادم که خودم کشیدم. اولین جایی هم که کار فرستادم مجله طنز و کاریکاتور بود که وقتی گفتن چاپ می‌کنن واقعا دنیام عوض شد. همین که منو تایید کردن خیلی روم تاثیر گذاشت.

کاریکاتور محمد محمدعلی و کارل مارکس

کاریکاتور محمد محمدعلی
طرح محمد محمدعلی که در ونکوور با هم یه مدتی همسایه بودیم – افشین سبوکی
طرح کارل مارکس، از افشین سبوکی
جزو کارهای قدیمی‌ام. تکنیک اسکراچ بُرد رو می‌خواستم تمرین کنم. این منو یاد اسکراچ‌های پرکنتراست پوسترهای اروپای شرقی مینداخت. فکر کردم شاید چهره کارل مارکس برای کار مناسب باشه. زمان فروپاشی کشورهای اتحاد جماهیر شوروری هم بود. چهرۀ جدیدی داشت شکل می‌رفت که متمایل به غرب بودن. تحت تاثیر اون، نماد کوکاکولا رو که نماد کشورهای غربیه به این تصویر اضافه کردم تا تضاد فضا رو بهتر نشون بدم

استاد دیگه‌ای که ازشون تاثیر گرفتم کامبیز درمبخش بودن. از مجله زن روز و کتاب بدون شرح ایشون که کتاب مرجع بود برام. از آقای بهمن عبدی هم واقعا خیلی چیزها یاد گرفتم». یکی از دلایلی که افشین سبوکی شهر ونکوور را انتخاب کرده و پاشده رفته آنجا، علی جهانشاهی بوده. «من خیلی حساب کرده بودم که اینجا یه گروه تشکیل بدیم. یکی از کارهامم، کار برای مجله‌ای بود که جهانشاهی درمی‌آورد. من که اومدم ایشون برگشت».

آرزوی افشین سبوکی

از او دربارۀ آرزویش پرسیدم:

در زمینه انیمیشن کلی ایده دارم که هنوز هیچ‌کدومشو به اجرا نرسوندم. چند تا ایده دارم که خیلی دوست دارم انجامش بدم. انیمیشن کار گروهیه و باید سرمایه‌گذار و تیم باشه. سعی کردم خودم انجام بدم ولی نشد.

سلف‌پرتره افشین سبوکی
سلف‌پرتره است از خودم پشت میز کارم که پسرم و سگ‌مون توش حضور دارن. شرکتی که توش کار می‌کنم دوران قرنطینه برای روحیه‌بخشی از ما خواست هرکسی فضای کاری خودشو تو خونه‌ و روزمره‌اش کار بکنه. منم وضعیت خودمو عینا کشیدم و کارم انتخاب شد

براساس نظر کارشناسان چلچراغی ما فقط می‌توانیم برای افشین سبوکی آرزوی رسیدن به آرزویش را داشته باشیم. همین. البته آرزوی دیگرش را می‌توانیم برآورده کنیم و آن اینکه به دوستان و دوستدارنش بگوییم برای او در فیسبوکش پیام بگذارند چون سر در نمی‌آورد که پیام‌ها در اینستاگرام کجا می‌روند. یک بار احمد عربانی حال‌واحوالش را در اینستاگرام پرسیده و او پیام را دیده و پسندیده ولی یک هفته گشته و حرص خورده و نفهمیده پیام کجا رفته. آخرسر دوستی به او نشان داده که کامنت‌دانی اینستاگرام کجاست، دایرکت اینستاگرام کجاست و الی‌آخر.

یک توصیه چلچراغی هم به افشین سبوکی که می‌گوید سه الی چهار بار در هفته خواب تخت جمشید را می‌بیند این است که دست‌کم کاریکاتور عزت‌اله ضرغامی را بکشد بلکم دست از سر میراث فرهنگی بردارد و همان تدوین آباژور را دست بگیرد. چند نمونه از کارهای سبوکی را با قصه‌هایشان به انتخاب خودش با هم نگاه می‌کنیم باشد که رستگار شویم.

سهیلا عابدینی

هفته‌نامه چلچراغ، شماره ۸۷۵

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: سهیلا عابدینی

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟