در طول تاریخ ادبیات متنهای زیادی هستند که ناتمام رها شدهاند. به قول فیلم «کوایدان» ماساکی کوبایاشی، به دلایلی متعدد از اختلاف با ناشر گرفته تا گیر کردن در یک لیوان آب. بههرحال در سیاهه این شماره، تعدادی از این نوشتههای ناتمام را مرور میکنیم. و قطعا در شمارههای دیگر، به بهانههای دیگر، تعدادی دیگر را.
۱- شوایک؛ سرباز دلیر/ یاروسلاو هاشک
شوایک، سرباز پاک و دلیر که داوطلبانه راهی میدان جنگ جهانی اول شد و در همان یکی دو ماه اول حماسههای بسیار آفرید، در آخر جایی در قطار، هنوز نرسیده به خط مقدم میدان رها شد. یاروسلاو هاشک فرصت نکرد شوایک را تا میدان جنگ ببرد، تا ما بدانیم سرباز دلیر زنده از این میدان بازمیگردد یا نه.
۲- قصر و…/ فرانتس کافکا
کافکا قطعا معروفترین ناتمامنویس تاریخ ادبیات است. درواقع ما تقریبا درباره هیچیک از نوشتههای کافکا نمیدانیم شکل نهایی اثر دقیقا قرار بوده است به چه شکل باشد. تعدادی از کارها، مثل «محاکمه» لااقل فصل آخر دارند، ولی کاری مثل «قصر» کاملا نیمهکاره رها شده است. و چه سخت است با کارهایی ناتمام به چنین اعتباری در تاریخ ادبیات رسیدن.
۳- نفوس مرده/ نیکلای گوگول
«نفوس مرده» یا با ترجمه فریدون مجلسی «رعایای زرخرید» دقیقا نصفه رها شده است. ما میدانیم که قهرمان داستان چرا دوست داشت دهقانان بدون زمینی را که مرده بودند، بخرد. میدانیم در مواجهه با صاحبان آنها چه از سر گذراند. اما هیچوقت نخواهیم فهمید دست آخر در کارش موفق شد یا نه. گفتهاند که گوگول بخش دوم داستان را هم کامل کرده بود، اما در یک جنون آنی اواخر عمر آن را به دست آتش سپرد.
نویسنده: ابراهیم قربانپور
هفتهنامه چلچراغ، شماره ۸۹۲